سفارش تبلیغ
صبا ویژن

زندگی روی خط تعادل

دومین قدم: چه چیزهایی من رو عصبانی می کنه؟

بعد از اینکه لیست را نوشتیم و گاه گاهی بهش نگاه کردیم . باید به مرحله بعدی بریم البته من برای هر مرحله وقت می گذاشتم و خیلی فکر کردم به اینکه چرا اینقدر لازمه عصبانی نباشم. مرحله بعد شناخت ریشه های عصبانیته.

من سعی می کردم روی یه برگه مواردی رو که مثلا طی هفته گذشته باعث عصبانی شده بود را بنویسم: لیستم چیزی شبیه این شد:

موقعیت:

صبح دخترم برای رفتن به مدرسه هر چیزی را خیلی کش می داد، جلوی در فهمیدم جوراب نپوشیده و از من خواست برگه ای را که معلمش داده بود امضا کنم.

عکس العمل من:

عصبانی شدم، سرش داد زدم. بهش گفتم چرا دیشب نگفتی ، چند بار بگم همه وسایلت را از شب آماده کن. الان در مدرسه رو می بندند. اصلا امضا نمی کنم تا تنبیه بشی.

نتیجه:

برگه را امضا کردم به دخترم جوراب دادم مدرسه دیر نشد. دخترک با بغض رفت مدرسه ، من عذاب وجدان گرفتم از اینکه سرش داد زدم . در همان هفته این مساله به شکل های دیگه باز هم تکرار شدند. یعنی داد زدن و عصبانی شدن در تغییر وضعیت و اصلاح دخترم اصلا تاثیری نداشت.

 

موقعیت:

همسرم از سر کار زنگ می زنه خونه ساعت دو بعد از ظهره و من و دخترم خوابیم. معمولا یادش می ره که من و دخترم این ساعت خوابیم.

 

عکس العمل من:

با بی حوصلگی جواب می دم و تذکر می دم که آیا نمی دونسته ما خوابیم؟ می گه خوب حتما این دفعه کار واجبی داشته ......در ادامه عصبانیت من و قطع کردن تلفن

نتیجه:

همسرم ناراحت شده من ناراحتم و چیزی که می شد با یک تذکر کوچیک و آرام تمومش کرد.

 

موقعیت:

دخترم اسباب بازی هاش رو ریخته توی همه خونه و حالا که بازی تموم شده حاضر نیست جمع کنه با اینکه مدرسه می ره و باید کارهای خودش را تا حدی خودش انجام بده اما تنبلی می کنه.

عکس العمل من:

عصبانی می شم ازش می خوام زودتر خونه را مرتب کنه. گوش نمی ده. تهدیدش می کنم . می گم اسباب بازی هاش را می ریزم دور. باز گوش نمی ده . صدام را بالا تر می برم. می گم از این به بعد اجازه نمی دم بازی کنه.

 

نتیجه:

از ترس یکی دو تا از اسباب بازی ها را گوشه و کنار جا داده. من تنهایی همه را جمع کردم. اسباب بازی ها را نریختم دور و روزهای دیگه هم وضع به همین منوال ادامه پیدا کرده .

مرحله بعد تحلیل موقعیتهایی هست که هر روز داریم تکرارشون می کنیم و لازمه که تغییرشون بدیم.